دانلود واحد گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده مادر نزار القطری

دانلود واحد گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده

*** اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ***

گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده ی مادر******قد شمشاد علم کن و بکش تیغ دو پیکر

خویشتن زن به صف معرکه چون حیدر صفدر******همچو طومار بپیچان تو ز هم لشکر کافر

همچو بن عم نبی شیر خدا ساقی کوثر******به دو انگشت بیفکن در از قلعه ی خیبر

اذان میدان ز پدر خواست در آن دم علی اکبر******وگل باغ بتول آن که بود شبه پیمبر

تا شود عازم میدان عدو همچو غضنفر******گیسوان کرد پریشان ز غمش مادر مضطر

گفت: ای تاره جوان سرو روان نوگل لیلا******ترک میدان بنما رحم نما بر دل لیلا

می شود زار و پریشان ز فراقت دل لیلا******حسرت عیش تو در گور برم تا صف محشر

شرمسارم که چرا حجله ی عیش تو نبستم******شب دامادی به پهلوی تو یک دم ننشستم

حال از ظلم و ستم در غم مرگ تو نشستم******سوی میدان می روی یوسف کنعانی مادر

گفت اکبر که: ایا مادر غمدیده ی زارم******شت پر دشمن و بی کس بود این باب کبارم

خود ده انصاف که این زندگی آید به چه کارم******ایدم ساخت فدا در ره او من سر و پیکر

پسر فاطمه امروز شود کشته در این دشت******من نباشم به یقین از پسر فاطمه بهتر

گر من امروز نکنم جان به فدای شه بی یار******چه بگویم به جواب پدرش در صف محشر

مادرش فاطمه آن روز اگر از تو بپرسد******در جوابش چه بگویی تو ایا غمزده مادر

مادرا منع مکن رفتن من جانب میدان******صبر بنما که دهد اجر تو آن خالق داور

روبرو گشت به کفار چو آن ثانی حیدر******گفت فرزند حسین باشم و نامم علی اکبر

بکنم رزم نمایان بریزم ز شما سر******که شود باز عیان معرکه ی خندق و خیبر

از کمینگاه برون آمده آن منقذ کافر******چه بگویم که ز غم سوخت دل عمه و خواهر

آه و افسوس که افتاده ز زین قد رسایت******جان مادر چه کنم من ننشینم به عزایت

بنگر تا که به تن گشت کفن جای قبایت******ببریده است چه بی رحم سرت را زقفایت

نگذارند سر نعشت من دل خسته بمانم******چه کنم چاره ندارم من سرگشته ی حیران

مانده بی غسل و کفن جسم لطیفت به بیابان******می برندم ز سر کوی تو این فرقه ی عدوان

حال از ظلم و جفای پسر سعد جفا کار******همره قاتلت اکنون به سوی کوفه روانم

دانلود واحد گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده

دانلودواحد گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده مادر نزار القطری

درباره‌ی نیاز جهان

موارد جالب

دانلود گفت بابا به خدا بعد تو من خار شدم حاج باسم کربلایی

گفت بابا به خدا بعد تو من خار شدم

گفت بابا به خدا بعد تو من خوار شدم به اسیری به سر کوچ و بازار شدم باز مرغ دل من ناله و افقان دارد

2 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *