ورود امام حسین (ع) به مکه و نامههای اهل کوفه
در سابق گذشت که خروج سیدالشهداء علیه السلام از مدینه در شب یکشنبه دو روز به آخر رجب مانده بود. پس بدان که آن حضرت در شب جمعه که سیم ماه شعبان بود وارد مکه معظمه شد و چون داخل مکه شد به این آیه مبارکه تمثیل جست.
وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقآءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَنْ یَهْدَِنی سَواءَ السَّبیل.
یعنی چون حضرت موسی علیه السلام متوجه شهر مدین شد گفت امید است که پروردگار من هدایت کند مرا به راه راست که مرا به مقصود برساند. و از آن سوی چون ولید بن عتبه والی مدینه بدانست که امام حسین علیه السلام نیز به جانب مکه شتافت کسی به طلب عبدالله بن عمر فرستاد که حاضر شود برای یزید بیعت کند، عبدالله در پاسخ گفت چون دیگران تقدیم بیعت کردند من نیز متابعت خواهم کرد، چون ولید در بیعت ابن عمر نگران سود و زیانی نبود مصلحت بتوانی دید و او را به حال خود گذاشت، عبدالله بن عمر نیز طریق مکه پیش داشت.
ورود امام حسین (ع) به مکه و نامههای اهل کوفه
و بالجمله چون اهل مکه و جمعی از اطراف به عمره آمده بودند خبر قدوم مسرت لزوم حضرت حسین علیه السلام را شنیدند، به خدمت آن جناب مبادرت نمودند و هر صبح و شام به ملازمت آن حضرت میشتافتند و عبدالله بن زبیر در آن وقت رحل اقامت به مکه افکنده بود و ملازمت کعبه نموده بود و پیوسته برای فریب دادن مردم در جانب کعبه ایستاده و مشغول به نماز بود و اکثر روزها بلکه در هر دو روز یک دفعه به خدمت آن حضرت میرسید ولکن بودن آن حضرت در مکه بر او گران مینمود زیرا میدانست که تا آن حضرت در مکه است کسی از اهل حجاز با او بیعت نخواهد کرد.
و چون خبر وفات معاویه به کوفه رسید و کوفیان از فوت او مطلع شدند و خبر امتناع امام حسین علیه السلام و ابن زبیر از بیعت یزید و رفتن ایشان به مکه به آنها رسید شیعیان کوفه در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و حمد و ثنای الهی ادا کردند و در باب فوت معاویه و بیعت یزید سخن گفتند، سلیمان گفت که ای جماعت شیعه همانا بدانید که معاویه ستمکاره رخت بر بست و یزید شرابخوار به جای او نشست و حضرت امام حسین علیه السلام سر از بیعت او برتافت و به جانب مکه معظمه شتافت و شما شیعیان او، و از پیش شیعه پدر بزرگوار او بودهاید پس اگر میدانید که او را یاری خواهید کرد و با دشمنان او جهاد خواهید نمود نامه به سوی او نویسید و او را طلب نمائید، و اگر ضعف و جبن بر شما غالب است و در یاری او سستی خواهید ورزید و آنچه شرط نیکخواهی و متابعت است به عمل نخواهید آورد او را فریب ندهید و در مهلکهاش نیفکنید. ایشان گفتند که اگر حضرت او به سوی ما بیاید همگی دست ارادت با او بیعت خواهیم کرد، و در یاری او با دشمنانش جان فشانیها به ظهور خواهیم رسانید. پس کاغذی به اسم سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه (بنون و جیم و باء مفتوحات قاله ابن الاثیر) و رفاعه بن شداد بجلی (بجیله کحنیفه قبیله و النسبه بجلی کحنقی) و حبیب بن مظاهر ره و سایر شیعیان به سوی او نوشتند و در آن نامه بعد از حمد و ثنا بیان هلاکت معاویه درج کردند که یابن رسول الله ما در این وقت امام و پیشوایی نداریم به سوی ما توجه نما و به شهر ما قدم رنجه فرما تا آنکه شاید از برکت جناب شما حق تعالی حق را بر ما ظاهر گرداند و نعمان بن بشیر حاکم کوفه در قصر الاماره در نهایت ذلت نشسته و خود را امیر جماعت دانسته لکن ما او را امیر نمیدانیم و به امارت نمیخوانیم و به نماز جمعه او حاضر نمیشویم و در عید با او به جهت نماز بیرون نمیرویم، و اگر خبر به ما رسد که حضرت تو متوجه این صوب گردیده او را از کوفه بیرون میکنیم تا به اهل شام ملحق گردد والسلام.
ورود امام حسین (ع) به مکه و نامههای اهل کوفه
پس آن نامه را با عبدالله بن مسمع همدانی و عبدالله بن وال به خدمت آن زبده اهل بیت عصمت و جلال فرستادند و مبالغه کردند که ایشان آن نامه را با نهایت سرعت به خدمت آن حضرت برسانند، پس ایشان به قدم عجل و شتاب راه در نور دیدند تا دهم ماه رمضان به مکه معظمه رسیدند و نامه کوفیان را به خدمت آن امام معظم رسانیدند.
مردم کوفه بعد از دو روز از فرستادن آن قاصدان قیس بن مسهر صیداوی و عبدالله بن شداد و عماره بن عبدالله سلولی را به سوی آن حضرت فرستادند با نامههای بسیار که قریب به صد و پنجاه نامه باشد که هر نامهای از آن را عظمای اهل کوفه از یک کس و دو کس و سه و چهار کس نوشته بودند، و دیگرباره صنا دید کوفه بعد از دو روز هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی را به خدمت آن حضرت روان داشتند با نامهای که در آن این مضمون را نوشتند:
این عریضه ایست به خدمت حسین بن علی علیه السلام از شیعیان و فدویان آن حضرت. اما بعد، به زودی خود را به دوستان و هواخواهان خود برسان که همه مردم این ولایت منتظر قدوم مسرت لزوم تواند و بغیر تو نظر ندارند البته شتاب فرموده به تعجیل تمام خود را به این مشتاقان مستهام برسان والسلام.
پس شبش بن ربعی و حَجَاربْنِ اَبْجَرْ و یزید بن حارث بن رویم و عروه بن قیس و عمر و بن حجاج زبیدی و محمد بن عمر و تیمی نامهای نوشتند به این مضمون:
اما بعد، صحراها سبز شد و میوهها رسیده پس اگر مشیت حضرت تو تعلق گیرد به سوی ما بیا که لشکر بسیاری از برای یاری تو حاضرند و شب و روز به انتظار مقدم شریف تو بسر میبرند والسلام.
و پیوسته این نامهها به آن حضرت میرسید تا آنکه در یک روز ششصد نامه از آن بیوفایان به آن حضرت رسید و آن جناب تأمل مینمود و جواب ایشان را نمینوشت تا آنکه جمع شد نزد آن حضرت دوازده هزار نامه.
برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قم