خلاصه قسمت سوم ۳ مختارنامه
عمرسعد در سیاهچال زندانی ست، مختار به سراغش می آید
و از آنجا که می داند عمر به راحتی لب به سخن نمی گشاید، سعی می کند
با تهدید به وسیله «پسر منصور نعلبند» که خواهرش قربانی عمر شده و خودکشی کرده است
و ابایی از مرگ ندارد، این کار را انجام دهد. عمر می ترسد و اعتراف می کند که در لباس زنان وارد
کوشک شده و کسی هم او را تفتیش نکرده است، مختار بسیار عصبانی می شود.
در مناظره آنها، عمر باب گفتگویی را باز می کند تا ذهن مختار را مشغول کند
خلاصه قسمت سوم ۳ مختارنامه
او نقطه ضعف مختار را فهمیده، شرایط خود را با مختار یکسان دانسته
و از مختار می خواهد از شرایط بوجود آمده نهایت استفاده را بکند…..
او به پادشاهی عراق برسد
و خودش پادشاه ری. مختار با خشم و درحالیکه کم آورده است از سیاهچال خارج می شود.
خلاصه قسمت سوم ۳ مختارنامه
مختار با افکار پریشان به خانه می آید، از زربی می خواهد او را مشت و مال بدهد،
جاریه و ناریه خیالشان از بابت عمرسعد راحت شده که حرفی از کمک آنها به مختار نزده است.
مختار در حین گفتگو با زربی از زبان غلامش می فهمد «جعده» همسر امام حسن وارد مدائن شده است.
مختار به نزد عمویش می آید، سعید همچنان درگیر امور مربوط به سپاه امام است،
مختار از حیلۀ عمر سعد برای وارد شدن به کوشک به عمویش می گوید، مختار خواهان ملاقات با بانو جعده است؛
اشعث پدر جعده از دوستان عمرسعد است و همین مختار را مشکوک و بدبین کرده است.
مختار با جعده ملاقات می کند، نتیجه مذاکره اش با بانو جعده او را به حقیقتی تلخ سوق می دهد،
او فهمیده که آمدن جعده به مدائن بی دلیل نیست، او مأموریت دارد
تا امام حسن را وادار به صلح با معاویه بکند. جعده خود صراحتاً به مختار می گوید
که او و عمویش هیزم آتش این جنگ نشوند.
خلاصه قسمت سوم ۳ مختارنامه
مختار درحالیکه به فکر فرو رفته به نزد عمویش می آید.
سعید همچنان مشغول رسیدگی به امور لشکریان است و کیان را شخصاً برای تقسیم آذوقه به نزد سپاهیان می فرستد
سعید با دیدن چهرۀ مختار نگران شده و از چگونگی ملاقات او با بانو جعده می پرسد
مختار به سعید اعتراف می کند که قافیه را باخته اند و تلاششان بیهوده خواهد بود
سعید استدلالهای مختار را نمی پذیرد و با دلی شکسته دیگرکمکی از مختار نمی خواهد و خودش یک تنه مبارزه را قبول می کند.
عمرسعد را از زندان آزاد می کنند، جنگ تمام شده
امام حسن صلح را پذیرفت، معاویه خلیفه شد و امام خانه نشین. مختار هم شمشیر را کنار گذاشته و به دنبال زراعتش رفته
عمرسعد بسیار عصبانی است از اینکه مختار نه به خود نوایی رساند نه گذاشت عمر به نوایی برسد
در همه جای شهرخلیفه شدن معاویه را اعلان می کنند، اعراب حضرمی در بازار رنگرزان با بهرام در حال مناظره اند
امّا گفتگوی آنها بیشتر رنگ و بوی صلح دارد تا جنگ!
خلاصه قسمت سوم ۳ مختارنامه
مختار خود را در زمین زراعیش مشغول کرده که ناگهان متوجه کیان می شود و به استقبالش می رود،
کیان داغ دیده و دل شکسته از صلح امام حسن است، مختار از کیان می خواهد
احساساتش راکنترل کند و با عقلش امور را بسنجد، مختار کیان را روشن می کند
که امام با آگاهی صلح را پذیرفت زیرا می دانست خونش مردم را آگاه نمی کند. سپس از کیان می خواهد
در مزرعه اش کار کند. کیان می پذیرد. او دیگر لباس رزم از تن بیرون آورده است در حالیکه بسیار غمگین است.
دانلود تیتراژ ابتدایی مختارنامه – ظرفیت فایل ۳٫۸۱M
دانلود تیتراژ پایانی مختارنامه – ظرفیت فایل ۳٫۵۴M
********** اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج **********
خلاصه قسمت چهارم (۴) مختارنامه
خلاصه قسمت یازدهم(۱۱) مختارنامه
خلاصه قسمت دوازدهم(۱۲) مختارنامه
خلاصه قسمت سیزدهم(۱۳) مختارنامه
خلاصه قسمت چهاردهم (۱۴) مختارنامه
خلاصه قسمت پانزدهم (۱۵) مختارنامه
خلاصه قسمت شانزدهم(۱۶)مختارنامه
خلاصه قسمت هفدهم(۱۷) مختارنامه
خلاصه قسمت هجدهم (۱۸) مختارنامه
خلاصه قسمت نوزدهم (۱۹) مختارنامه
خلاصه قسمت بیستم (۲۰) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و یکم (۲۱) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و دوم (۲۲) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و سوم (۲۳) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و چهارم (۲۴) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و پنجم (۲۵) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و ششم(۲۶) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و هفتم(۲۷) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و هشتم(۲۸) مختارنامه
خلاصه قسمت بیست و نهم(۲۹) مختارنامه
خلاصه قسمت سی ام (۳۰) مختارنامه
خلاصه قسمت سی و یکم (۳۱) مختارنامه
خلاصه قسمت سی و دوم (۳۲) مختارنامه
خلاصه قسمت سی و سوم (۳۳) مختارنامه
خلاصه قسمت سی و چهارم (۳۴) مختارنامه
التماس دعا