خلاصه قسمت سیزدهم(۱۳)مختارنامه

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

مختار به کعبه آمده و با عبدالله بن سهل که از نزدیکان آل زبیر است

مواجه می شود. او در بارۀ فجایع و مصیبت هایی که یزید بر سر مردم مدینه آورده با مختار سخن می گوید،

مختار فهمیده هدف ابن سهل از این سخنان، تشویق او برای جنگ با یزید به همراه زبیریان است

پس دوباره بر شرط خود تأکید می کند و حکم امارت عراق را مهر شده می خواهد

تا بیعت کند. بن سهل واسطه می شود تا آشتی را بین مختار و عبدالله زبیر برقرار کند.

مختار و عبدالله زبیر در کاخ بر روی تختی گردان که در حال چرخیدن است نشسته اند

مختار از این وضعیت عصبانی می شود خود را از تخت گردان بیرون می آورد

  عبدالله در حالیکه در چشمانش حیله و نیرنگ موج می زند، شرط مختار رامی پذیرد

مختار با آنها بیعت می کند و دو شرط دیگر نیز برای عبدالله تعیین می کند، مشورت در تمام امور، دیدار بدون تشریفات با عبدالله.

درد پای ابن زیاد خوب شده و او بسیار خوشحال است

عمرسعد به دیدار او آمده و خبر از فعالیت های توّابین به رهبری «سلیمان صرد خزاعی» را می دهد

(آنها خود را تواب نامیده زیرا در واقعه کربلا غفلت و کم کاری کردند). همچنین خبر بیعت مختار با آل زبیر را می دهد.

ابن زیاد تعجب می کند که مختار چطور حاضر شده با این کار محبوبیت خود را به خطر بیندازد،

ابن زیاد نظرش این است که مختار با چنین شرطی که کرده با دستان خــود گور خودش را کنده است

زیرا زبیریان بعد از آنکه از مختار بی نیاز شوند او را خواهند کشت

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

نگرانی بیشتر او توابین است نه مختار. حال آنکه عمرسعد بیشتر از مختار می ترسد.

نگرانی از یزید و سپاهش در اندرونی قصر زبیریان نیز نفود کرده، همسر عبدالله و خاشعه همسر منذر نگرانند

عبدالله آنها را به آرامش دعوت می کند، خاشعه فهمیده که عبدالله دل به کیاست و تدبیرهای نظامی مختار بسته است

امّا از اینکه تا زمانی که مصعب هست نباید مختار سپهسالار لشکر شود با عبدالله گفتگو می کند

عبدالله توضیح می دهد که مختار در این نبرد موفق تر از مصعب خواهد بود امّا حمایتش از مختار  فقط برای دفع شرّ یزید است.

عبدالله در کاخ نزد درباریان سپهسالاری مختار را اعلان می کند

منذر و جعفر ناراضیند، سپاه یزید نیز به فرماندهی «حصین بن نُمیر» در راه کعبه اند. قاصدی خبر سپهسالاری مختار را برای او می آورد

مصعب نیز برای عبدالله پیغام می فرستد که لشکر شام بسیار زیاد و آنها باید

در مکّه بمانند اما نظر مختار مخالف نظر مصعب است، او معتقد است

باید خارج از شهر با شامیان بجنگند و پناهنده شدن در خانۀ خدا را بی فایده می داند

عبدالله ابتدا با نظر مصعب موافقت می کند و دلش را به معجزه خوش کرده

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

امّا با استدلالهای مختار و تهدیدش مبنی بر اینکه اگر نظرش اهمیتی ندارد مصعب را فرمانده کند

سرانجام موافقت می کند که خارج از مکّه با شامیان بجنگند

عده ای از خوارج به رهبری «نجده بن عامر» نیز می خواهند

در این نبرد شرکت کنند، هر چند مختار از این گروه بیزار است امّا اتحاد موقت با آنها را خالی از فایده نمی بیند.

دانلود تیتراژ ابتدایی مختارنامه – ظرفیت فایل ۳٫۸۱M

دانلود تیتراژ پایانی مختارنامه – ظرفیت فایل ۳٫۵۴M

********** اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج **********

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

خلاصه قسمت اول (۱) مختارنامه

خلاصه قسمت دوم (۲) مختارنامه

خلاصه قسمت سوم (۳) مختارنامه

خلاصه قسمت چهارم (۴) مختارنامه

خلاصه قسمت پنجم (۵) مختارنامه

خلاصه قسمت ششم (۶) مختارنامه

خلاصه قسمت هفتم(۷) مختارنامه

خلاصه قسمت هشتم(۸) مختارنامه

خلاصه قسمت نهم(۹) مختارنامه

خلاصه قسمت دهم(۱۰) مختارنامه

خلاصه قسمت یازدهم(۱۱) مختارنامه

خلاصه قسمت دوازدهم(۱۲) مختارنامه

خلاصه قسمت سیزدهم(۱۳) مختارنامه

خلاصه قسمت چهاردهم (۱۴) مختارنامه

خلاصه قسمت پانزدهم (۱۵) مختارنامه

خلاصه قسمت شانزدهم(۱۶)مختارنامه

خلاصه قسمت هفدهم(۱۷) مختارنامه

خلاصه قسمت هجدهم (۱۸) مختارنامه

خلاصه قسمت نوزدهم (۱۹) مختارنامه

خلاصه قسمت سیزدهم ۱۳ مختارنامه

خلاصه قسمت بیستم (۲۰) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و یکم (۲۱) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و دوم (۲۲) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و سوم (۲۳) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و چهارم (۲۴) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و پنجم (۲۵) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و ششم(۲۶) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و هفتم(۲۷) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و هشتم(۲۸) مختارنامه

خلاصه قسمت بیست و نهم(۲۹) مختارنامه

خلاصه قسمت سی ام (۳۰) مختارنامه

خلاصه قسمت سی و یکم (۳۱) مختارنامه

خلاصه قسمت سی و دوم (۳۲) مختارنامه

خلاصه قسمت سی و سوم (۳۳) مختارنامه

خلاصه قسمت سی و چهارم (۳۴) مختارنامه

التماس دعا

درباره‌ی نیاز جهان