خلاصه قسمت بیست و هشتم ۲۸ مختارنامه شمر و سنان و بن اشعث و بن ضبابی در کاروانسرایی مخروبه اند، سنان و بن اشعث قصد دارند به آل زبیر بپیوندند، امّا شمر می خواهد به شام رود در نتیجه از هم جدا می شوند شمر در کاروانسرا مانده، منتظر رستم …

شمر در خانه ای مخفی شده، بن اشعث نیز حضور دارد طبیبی پای شمر را معالجه می کند، شمر به بهانۀ پاداش....

خلاصه قسمت بیست و ششم ۲۶ مختارنامه بروزرسانی ۹۶/۰۶/۰۶ شمر و یارانش دارالاماره را محاصره می کنند و شعار مُرده باد مختار سرمی دهند و دلیل شروش خود را برتر دانستن نژاد عرب بر عجم می دانند. شمر قصد دارد با منجنیق قصر را بکوبد، بن کامل از کیان می …

خلاصه قسمت بیست و پنجم ۲۵ مختارنامه شبث نزد مختار آمده، مختار از شبث می خواهد که با رفقایش فتنه نکند وگرنه امانی درکار نیست و او را مرخص می کند عده ای از ایرانیان از رفتار مختار ناراحت می شوند که چرا با امثال شبث آنقدر مدارا می کند …

خلاصه قسمت بیست و چهارم ۲۴ مختارنامه بروزرسانی ۹۶/۰۶/۰۶ مختار به مسجد می رود و بر منبرسخن خود را با سپاس از خدا و حقانیت رسول خدا و اهل بیتّش آغاز می کند نطقش بسیار گیراست، سپس سخن از علی و فرزندش حسین و واقعۀ کربلا می کند و اینکه …

  خلاصه قسمت بیست و سوم ۲۳ مختارنامه بروزرسانی ۹۶/۰۶/۰۶ مختار از یک طرف و ابراهیم از سوی دیگر وارد معابر کوفه می شوند، ابراهیم در مسیرش به همراه رفاعه با گروهی از شرطه ها مواجه می شود…

هنوز هم عده‌ای از دوستان برای عملکرد صحیح پوسته و افزونه‌هاشون از اسکریپتهای پیش‌فرض خود وردپرس که تو مسیر wp-includes/js قرار دارن استفاده می‌کنن. دلایلی برای استفاده از نمونه‌های گوگلی این فایلها وجود داره که مهم‌ترینش اینه: افزایش سرعت وردپرس!

خلاصه قسمت بیست و دوم ۲۲ مختارنامه بن مطیع در کاخ با زبیریان نشست دارند، اُمویان، کسانی مانند شمر ، عمرسعد، شبث نیز در این مجلس حضور دارند آنها قصد دارند از قیام مختار جلوگیری کنند، عمرسعد از مختار به شدت ترسیده و تدابیر بن مطیع را مسخره می کند …

مختار در لفقاست در حالیکه بسیار کلافه و مضطرب است، عُمره دلیل نگرانیش را جویا می شود امّا مختار حوصلۀ بحث ندارد...

زائده پسر عموی مختار خبر شکست توابین در عین الورده را برای مختار می آورد. مختار از زائده می خواهد کمکش کند...

جاسوسان بن یزید خبرها را برای او می آورند، بن یزید مطمئن است که تمام توابین کشته می شوند زیرا خیالش...

مختار وارد کوفه می شود یکی از دوستان قدیمی اش اسماعیل از او استقبال می کند، مختار از اسماعیل...